سفر با موتور به گرجستان – قسمت اول
آقا رضا (کلا سفید) وشریکش ایلگار
صبح که از خواب بیدار شدیم خودمون رو آماده کردیم برای سفر با موتور به گرجستان.
بعد از سه روز کار در مزرعه صبح روز چهارم از آقا رضا و مزرعه گل رز خدا حافظی میکنیم و میریم سمت گرجستان.
خروجی آذربایجان زیاد بهمون گیر نمیدن و پلیس های مهربونی داشت اما ورودی گرجستان یکم معطل شدیم
بعد از تحویل مدارک پلیس مرزی با یه مترجم اومد سمتمون و شروع کرد به پرسیدن سوالهای مثل چند روز می مونید کجاها قراره برید ؟
بیمه سفر دارید یا نه و چقدر پول دارید و ….
بعد از ده دقیقه سوال پرسیدن گفت چقدر پول همراهتون هست؟
گفتیم حدود دو هزار دلار گفت پول هاتون رو نشونم بدید! بعد از چک کردن پول ها و کلیه مدارک اجازه ورود دادن.
برامون عجیب بود گرجستان که برای ما ایرانی ها ویزا نمی خواد چرا این سختگیری ها رومیکنه؟( بعداکه رسیدیم تفلیس کریستوف میزبان ما گفت که حدود شش ماه هست ورود به گرجستان برای ایرانی ها خیلی سخت شده.)
بعد از نیم ساعت یا کمی بیشتر معطلی وارد خاک گرجستان شدیم
باید برای موتور بیمه میخریدم قیمت بیمه یکماه گرجستان سی و پنج لاری هست
و ما هم بیمه یکماهه خریدیم در حال حاظر هر لاری پنج هزار و پانصد تومان هست.
در بدو ورود به گرجستان مزرعه های انگور خود نمایی میکردند
گرجستان یکی از قدیمی ترین کشورهای هست که صنعت شراب سازی خیلی رواج داره بعضی از کارگاههای شراب سازی نزدیک به دو قرن قدمت دارند.
صومعه اله وردی
ورودی صومعه اله وردی
توی مسیر به صومعه الله وردی رسیدیم این صومعه در قرن ششم ساخته شده وهنوز هم فعال هست.
موقع ورود خانم ها نباید با شلوار وارد شوند باید حتما دامن بپوشند
البته اگر حجاب هم نداشته باشند اصلا مهم نیست. از داخل صومعه هم اجازه عکاسی نمیدن وگرنه سوژه های خوبی برای عکاسی بود.
پوشیدن چیزی شبیه دامن در ورودی صومعه اجباری هست!
آشنایی با کریستوفر
برای اقامت در تفلیس از قبل هاستل رزرو کرده بودیم ولی اون چیزی که تو عکس دیدیم با اون چیزی که واقعاً بود خیلی خیلی تفاوت داشت.
داشتیم همین جوری توی شهر دنبال هاستل میگشتیم که یه دوست مجازی به اسم کریستوفر از طریق سایت کاوچ سرفینگ بهم پیام داد که می تونید بیایید خونه ما!
البته گفت مهمون داریم و باید روی زمین بخوابید ولی مطمئنم خوش میگذره بهتون.
وقتی رسیدیم دیدیم از همه کشور ها جمعشون جمعه، آمریکا، بلژیک،قزاقستان،آلمان،پِرو و ما هم از ایران
کریستوفر اصالتا آلمانی هست برزیل بزرگ شده ترکیه زن گرفته چین و اتیوپی و مالزی هم زندگی کرده
و الان اینجا توی گرجستان اسپانیایی درس میده و همزمان برای یونیسف هم فعالیت میکنه.
دو سال دوست دختر ایرانی داشته و فارسی هم بلده صحبت کنه!
لهجه شیرینی داره و خیلی از اصطلاح های ایرانی رو به خوبی بلده،
البته باید یاد آوری کنم چون تاریخ خونده همه چیز رو در مورد ایران میدونه.
خودش میگه من اشتباهی آلمان به دنیا اومدم راست هم میگه اینقدر جوک و بامزه است که اصلا به آلمانی ها شبیه نیست
بیشتر که باهاش صحبت کردم فهمیدم چقدر آدم جالبی هست یه مدت هم نماینده یونیسف
در آفریقا بوده ولی ظاهر از کار در اونجا خوشش نیومده و الان گرجستان رو برای زندگی انتخاب کرده.
میگفت: وقتی میبینی یه بچه داره میمیره و نمی تونی هیچ کاری بکنی خیلی سخته
اکثر دوستای من که تو یونیسف هستند یا افسرده شدن یا الکلی!تو صحبتاش گفت منو از ترکیه انداختن بیرون! وقتی ازش پرسیدم چرا؟ گفت: یه مقاله انتقادی بر علیه اردوغان نوشتم و اونا هم منو از ترکیه اخراج کردن!
.
مرسی آقا کوروش…
با سلام آقای کوروش خوب هستید سفرنامه تان را به گرجستان خواندم جالب بود البته خیلی کوتاه بود ولی یک سوال در مورد نوع موتور تان داشتم و بعد هم و اگر به کشورهای مجاور دیگر رفتید جهت برنامه ریزی و تجربه و آگاه شدن در مورد مشکلات سر را خوشحال میشم بخوانم با تشکر حمید بیداریان
درود بر شما ، می تونید سفرنامه تصویری ما رو در یوتیوب دنبال کنید اسم کانالمون mototourist هست