قسمت پنجم-ورود به مزرعه
دیشب شب وحشتناکی بود، تا خود صبح رعد و برق زد و بارون میومد، رعد و برق به قدری شدید بود که داخل چادر روشن میشد و ما هم از ترس سرمون رو کرده [...]
قسمت چهارم – در راه مزرعه گل
از باکو خدا حافظی کردیم و راهی شمال آذربایجان شدیم، شهر قَبَله و شَکی سر راهمون بود، مسیر کوهستانی و بسیار زیبا بود،حسابی داشتیم با جاده حال میکردیم تو مسیر یه جایی وایسادیم که [...]
قسمت سوم – خداحافظی از باکو
دو سه روز از موندنمون توی باکو گذشته بود که یه دختر خانم به اسم الهه از طریق سایت کاوچ سرفینگ بهم پیام داد که میخوام ببینیمتون. بعد از کلی معطلی بلاخره با نیک [...]
قسمت دوم – ورود به باکو
بعد از اون داستان کذایی با پلیس ، راهمون رو ادامه میدیم به سمت باکو، جاده جدید آستارا به باکو بسیار با کیفیت هست و با آرامش تمام و بدون ترافیک می تونید دویست [...]
قسمت اول – خوش آمد گویی بزرگ!
وارد شدن به خاک آذربایجان برای ما یکم فرق داشت، در واقع یه خوش آمد گویی خیلی بزرگ توسط پلیس به ما داده شد.بعد از چک کردن مدارک و مهر ورود، مامور گمرک اومد [...]